گفتاری از محمدجواد حق‌شناس، کارشناس مسایل خاورمیانه، برای دیپلماسی ایرانی. پس از تحولاتی که در مصر رخ داد و مردم با حضور انبوه صدها هزار نفری خود در میدان التحریر زمینه‌ساز سقوط دولت مبارک را که نزدیک به سه دهه در مصر حکومت می‌کرد را فراهم کردند؛ که در نتیجه آن دولت نظامی مصر به عنوان دولت حدواسط و انتقالی مسوولیت را بدست گرفت، شاهد بودیم که عبدالله گل رییس جمهور ترکیه اولین سیاستمدار بلندپایه‌ای بود که وارد این کشور شد. امروزه نیز شاهد هستیم در پی فعال شدن سیاست‌های خاورمیانه‌ای حزب عدالت و توسعه که از دوره دوم به قدرت رسیدن این حزب در ترکیه شاهد تاثیرگذاری و نقش گسترده‌تر آن در منطقه بودیم فعالیت‌های سیاستمداران ترکیه روزبروز درحوزه خاورمیانه جدی‌تر می‌شود و علایق آنها به مسایل خاورمیانه آشکارتر می‌شود. این روند با قبول مسئولیت آقای عبدالله گل در ریاست جمهوری ترکیه کلید خورد و با انتقال ایشان از پست وزراتخارجه به ریاست جمهوری و آمدن آقای داوود اوغلو به پست وزارت‌خارجه، رویکرد جدید سیاستمداران ترک به خاورمیانه جدی‌تر و صریح‌تر شد و یا به عبارت دیگر شاهد تغییر استراتژی سیاستمداران ترک بودیم. در گذشته از دهه 70 تا میانه دهه 2010 جهت‌گیری عموم نخبگان و سیاستمداران ترک به سمت اتحادیه اروپا و پیوستن به این اتحادیه بود تا جاییکه این امر تبدیل به یکی از آرمان‌های اساسی مردم و سیاستمداران این کشور شده بود تا روزی بتوانند وارد باشگاه اروپایی شوند. در طرف مقابل نیز اروپاییان هیچ‌گاه نگاه مثبتی به پیوستن آنها به این اتحادیه از خود نشان نمی‌دادند. این روند با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جهان دو قطبی در ابتدای دهه نود جدی تر شد. از یک سو علایق ترک‌ها برای پیوستن به اتحادیه اروپا بیشتر شد و از طرف دیگر به نظر می رسید نقشی که غرب به ترک‌ها در معادلات دنیای دوقطبی داده بودند کمرنگ‌تر ‌شد و نیاز قبل غرب به ترک‌ها به شدت کاهش پیدا کرد. اما در روند جدید به نظر می‌رسد که ترک‌ها استراتژی جدیدی را برای خود انتخاب کردند تا نقش‌آفرینی جدی‌تری در فضای بین‌المللی را آغاز کنند که آن محوریت قرار گرفتن در مسایل خاورمیانه، ورود سریع به حل و فصل مناقشات و کمک به غرب که در منطقه غریبه شمرده می‌شد. ترک‌ها با توجه به سابقه تاریخی و تسلطی که به لحاظ سیاسی، فرهنگی و تمدنی که دراین منطقه دارند به بازآفرینی نقش گذشته خود از یک سو و از طرف دیگر کمک به حل مسایل و مناقشات منطقه‌ای به عنوان نقش مکمل و بازوی کمکی به غرب و در عین حال مستقل را ایفا کند. همچنین نفوذ خود را در منطقه جمهوری‌های تازه استقلال یافته شوروی سابق گسترش دهند و از این نظر این خلا را پر کنند و کمکی باشد تا روسیه نتواند موقعیت پیشینش را در جمهوری‌های سابق خود تقویت کند. این سمت‌گیری از دو سو جدی‌تر شده و گسترش یافت و نهایتا محور سومی که به نظر می‌رسد ترک‌ها با ارائه الگوی جدی و آزمایش پس داده شده‌ای از جمهوری سکولار با رنگ و لعاب اسلامی هستند که حزب عدالت و توسعه و اکثر مسوولین آنها نیز دارای گرایش اسلام گرایانه‌اند. در ترکیه برداشتی از اسلام توانسته همزیستی مسالمت‌آمیز با اصول دموکراسی تعریف کند که در عین حال با حوزه‌های تمدن جدید در غرب به عنوان ارزش مورد توجه قرار گرفته هیچ تضاد، مناقشه و چالشی هم ندارد. بنابراین می‌توان گفت این دولت الگویی را ارائه می‌‌کند که دارای الگوی توسعه گرا و در عین حال بدون تنازع با غرب بوده، ضمن آنکه حاوی ارزش‌هایی است که مورد توجه غرب است. پیاده کردن این الگو که در ده سال گذشته در ترکیه مورد استقبال عموم مردم قرار گرفته، غرب را نیز علاقمند کرده تا نقش بیشتری به ترک‌ها بدهد. بنابراین می‌توان گفت که ترکیه با این فضا وارد بازی جدیدتری شده تا بتواند به بازسازی نقش قدیمی خود در منطقه خاورمیانه بپردازد. در منطقه‌ای که زمانی جزیی از سرزمین عثمانی محسوب می‌شد، امروزه ترک‌ها با سیاست‌هایی که در قبال اسراییل گرفتند، حمایت‌هایی که از فسطین داشته، بحثی که در رابطه با کشتی آزادی و رفع محاصره غزه مطرح کردند و همچنین برخوردی که نخست‌وزیر ترکیه با رییس جمهور اسراییل در حمایت از مردم فلسطین درکنفرانس داووس از خود نشان داد که البته بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت؛ تمامی این مسایل حاکی از پازل‌های متفاوتی است که در کنارهم چیده می‌شود تا بتواند زمینه تاثیرگذاری ترک‌ها در منطقه خاورمیانه را گسترش دهد. این روند با توجه به پیگیری مسایل شمال خاورمیانه به ویژه مسایل مربوط به مصر، تونس و لیبی حاکی از تقویت این نقش است. حتی ترکیه میزبان اجلاس کشورهایی شد که در خصوص لیبی باید تصییم می‌گرفتند. باید در اینجا به این نکته نیز اشاره کرد ترکیه در تمامی این مسایل ضمن‌آنکه نقش خود را ایفا می‌کند، در عین حال توانسته امتیازات خاصی را هم کسب کند. به طور خلاصه اگر قصد تحلیل حرکت اخیر ترکیه را داشته باشیم باید گفت، در این کشور حاکمیت منافع ملی در تمامی سیاست‌ها حرف اول را می‌زند . همچنی هوشندی و شناخت دقیق به فضای بین‌الملل منطقه و فرصت طلبی و نگاه جامع به مسایل و دوری از تنش و رفتارهای ایدوئولوژیک که ممکن است مضر به منافع ملی اش باشد، در کنار هم فضایی را فراهم کرده که امروزه ترکیه تبدیل به بزرگترین بازیگر منطقه‌ای شده است.ضمن آنکه منافع خودش را دنبال می‌کند، در عین حال تضادی را با منافع غرب از خود نشان نمی‌دهد. همچنین ترکیه قصد دارد موقعیت خود را در میان مردم منطقه،‌جوامع کشورهای عربی-اسلامی و جمهوری‌های مستقل شده از شوروی سابق به موقعیتی قابل توجه در عرصه بین المللی، رقابت‌های اقتصادی و سیاست منطقه‌ای ارتقا دهد و به بازیگر موفق منطقه‌ای که در حال اشغال جایگاهی به مراتب پیشرفته‌تر از مواضع ترکیه در دهه‌ گذشته است، تبدیل شود. سایه روابط ایران و ترکیه زمانی‌که مواضع ترک‌ها در مقابل اسراییل که منجر به جلب افکار عمومی عرب شد، در عین حال به نظر می‌رسید برای اینکه سیاست‌های خود را پیش ببرد، لازم بود در یک مرحله به جمهوری اسلامی نزدیک شود تا مشکلاتش را به حداقل برساند. 1. بخشی از همکاری با ایران کنترل گروه فعال پ.ک.ک هست که در منطقه کردنشین ترکیه فعالند که ترکیه به شدت نگران این منطقه است . از سوی دیگر با توجه به اینکه این گروه با حضور امریکا در عراق فعالیت‌های خود را به سمتی برد که با سیاست‌های منطقه غرب دچار تعارض نشود، با ایجاد گروه پژاک فعالیت‌های خود را به سمت مرزهای ایران گسیل کرد. در این رابطه شاهد هستیم که ترکیه با توجه به اینکه همیشه نسبت به این گروه بدبین بوده و ضربات سختی نیز از فعالیت‌های این گروه نظامی تروریستی خورده، سعی می‌کند که با همکاری ایران حلقه فشار بر این گروه را تنگ‌تر کند تا زمینه فعالیت و گسترش آنها را محدود کند که این طبیعتا یکی از حوزه های همکاری ایران و ترکیه است. 2. حوزه دوم مباحث هسته ای بود. با توجه به مشکلاتی که در ادامه گفتگوهای ایران و گروه 1+5 پیش آمده بود، احساس شد که شاید ترکیه بتواند نقش پررنگ‌تری ایفا کند، برهمین اساس موقعیتی را نسبت به گذشته برای ترک‌ها فراهم کرد تا برای خود هم فضایی داشته باشد. به نظر می‌رسد که ترک‌ها از این فرصت نهایت استفاده را کردند و از برگ ایران در مناسبات بین‌المللی نیز سود بردند. 3. حوزه سوم همکار‌ی‌ها پس از تشدید تحریم‌هاست، که به دلیل قطعنامه‌های سازمان ملل در رابطه با فعالیت‌های هسته‌ای ایران در طول 5 سال گذشته صارد شده و روزبروز هم تشدید می‌شود. طبیعتا ایران برای فرار از این تحریم‌ها نیازمند همکاری با کشورهای همسایه است. به نظر می‌رسد که ترک‌ها از ین تحریم ها حداکثر استفاده را می‌کنند. با توجه به سوگیری که داشتند به نظر می‌رسد برای رشد و توسعه اقتصادی خود از تحریم‌هایی که به ایران وارد آمده حداکثر بهره را بگیرند و در عین حال طرف ایرانی ناچار است که با همکاری کشورهای همسایه بخشی از این تحریم‌هایی را که روزبروز گسترده می‌شود را کنترل کند. به طور خلاصه می‌توان گفت که این سه محور همکاری دو کشور است که ترک‌ها باز با محور قرار دادن منافع خود سعی کردند با طرف ایرانی همراه و هم‌نظر باشند، تا جایی‌که با منافع کلی آنها در تضاد نباشد.